عاقبت
باغبانی پیرم که به جز گل ز همه دلگیرم کوله ام غرق غم است آدم خوب کم است عده ای بی خبرند عده ای کور و کرند و گروهی پکرند.. دلم از این همه غم می گیرد و چه خوب است آدم عاقبت می میرد ...
نویسنده :
یه دختر
21:26
سرنوشت لعنتی چه بد نوشت رو پیشونیه من
معرفی کامل خودم و خانواده
نوشته های روی کاغذ برای بیست و سوم اسفند وانتقال آن به کاغذ مجازی
دوستت دارم
یه سلام عاشقونه به کسی که خوب میدونه حتی تا روز قیامت توی قلب من میمونه. شاید گفتنش برایم از جان کندن سخت تر باشد نه به این دلیل که بی احساسم دقیقا بر عکس. شاید سرشار از کینه ام ولی گذر ایام بخشش را خوب یادم داده بله!!! روزگار استاد خوبیست. روز ها را به یاد روزها سپری میکنم شب را چه کنم؟؟؟ هر شب خیالت به سرم میزند نمیدانم چه شد. ولی باز هم بی هیچ ادعایی دوستت دارم. ...
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایا
معرفی خودم
شروع به کار
سلام دوستان خوبید؟؟؟؟؟؟؟ من تازه امروز این وبلاگ رو افتتاح کردم و میخوام تمام حرف های دلم رو که نمیتونم به زبون بیارم رو روی کاغذ مجازی بنویسم میخوام درباره ی مادرم بنویسم که واقعا عاشقااااااااااانه دوسش دارم راستش من از دست یه نفر دلم شکسته که نمیخوام........ میخوام خودمو اینجا خالی کنم از صبوری های مادرم بنویسم از ......... اگه باهم باشیم بیشتر آشنا میشیم با نظراتون منو خوشحال کنید امیدوارم بتونم دوستای زیادی پیدا بکنم و حرف و درد و دل منو گوش بکنن تا جایی که بتونن راهنماییم کنن تا منم از تجربیاتشون استفاده کنم راستی بنا به دلایلی از این به بعد تمام پست های من رمز دار هستش پس.... فعلا بای
نویسنده :
یه دختر
22:00